هستي:هووولا برف

برف مي بارد...به حرمت كدام بنده اش نمي دانم!

من همين قدر ميدانم برف صداي پاي اجابت است

خدا با همه ء جبروتش دارد ناز ميخرد.....ناز كن

چون هوا سرد بود ترسيدم سرما بخوري به همين چندتا عكس تو حياط خونه مادرجون اينا كفايت كرديم

اما حسابي با هم تو شهر چرخيديم خيلي به هستي خوش گذشت

يه روز تعطيل آفتابي هم رفتيم بيرون شهر كه خانه بازي داشت عزيز دلم يه دل سير بازي كرد

تاب بازي با بابا..فقط نميدونم پدرو دختر به چي نگاه ميكنن؟!

جديدا عاشق گيتار شدي نفسم!قول ميدم يادت بدم زندگي من بزا هم قد گيتار بشي كوچولو


تاریخ : 18 دی 1392 - 00:02 | توسط : ماماني | بازدید : 1242 | موضوع : وبلاگ | 20 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی